افول مدرکگرایی و ظهور مهارتافزایی
مدتی است که شرکتهای فناوری بزرگ مثل گوگل (Google)، اپل (Apple)و آی بی ام (IBm)، شرط داشتن مدرک دانشگاهی را برای استخدام نیروی متخصص کنار گذاشتهاند، علاوه بر تحقق این امر در این غولهای فناوری، نشانه هایی از چراغ سبز تعدادی از شرکت های معتبر تکنولوژیک دنیا مانند HP ، مایکروسافت، فیس بوک و آمازون نیز در مواجه با این پدیده، مشاهده می شود.
پس از چندین دهه حاکمیت مدرکگرایی در جهان و شناسائی مزایا و معایب سیستم های مبتنی بر مدارک دانشگاهی در جذب، انتخاب و استخدام نیروی انسانی، شرکت های بزرگ به این نتیجه رسیدهاند که مدرک دانشگاهی نمیتوانند، معیار و ملاک دقیق و مناسبی برای شکار و تور زدن بهترین نیروهای کاری، در مجموعه های تخصصی و حرفهای باشند.
نقصان و کمبود دانش عملی با به عبارتی دیگر «مهارت»، یکی از بزرگترین چالش های شرکت های بزرک در جذب و بکارگیری نیروی انسانی دانشگاهی تلقی میشود، نقیصهای که در قالب کمبود مهارت فرد مدرک دار، باعث می شود که برای حرفهای شدن و افتادن این نیروی کار بر روی غلطک کارایی و اثر بخشی، علاوه بر صرف هزینه، سالها تجربه در محیط کار واقعی نیز مورد نیاز باشد.
فراگیری آموزش های مهارتی، خارج از سیستم آموزش رسمی، ضمن تاکید بر «حرفهای کاری» و «تخصص گرایی کاربردی»، باعث صرفه جویی فراگیران در انبوه سرفصل هایی نظری و غیر ضروری و تقلیل زمان بازدهی به مدت بسیار کمتر از دوران تحصیلات آکادمیک و نهایتا ورود بدون دغدغه و آسان به بازار کار خواهد شد.
وفاداری، تعصب و تعهد سازمانی ملموس و پر رنگ، همراه با افزایش ضریب ماندگاری نیروی کار فنی و تخصصی، در کنار کاهش ریسک ناشی از تغیر شغل، از ویژگی های بارز نیروهای کلاسیک فنی و حرفهای محسوب میشود، این خصیصه های ممتاز در کنار قناعت و سازگاری های حقوقی و رفتاری این افراد، در برابر مدرک داران مدعی و موقعیت طلب، چهره ای کاملا موجه و مطمئن از آنها در ذهن کارفرمایان، متبادر میکند.
ارتباط نزدیک و تنگاتنگ بازار کار و آموزشهای مهارتی، بر خلاف سیستم آموزش رسمی که از یک منطق صفر و یک با سر فصلهای ثابت و غیر قابل تغییر پیروی میکند، متاثر از یک منطق فازی و فضای شناور و نامحدود بین اعداد صفر و یک است، این منطق فازی، سیاه و سفید اندیشی و مطلق گرائی را در محاسبه و استدلال به چالش میکشد.
منطق فازی مابین فضای بین دو ارزش «خوب است» یا «بد است»، از ارزشهای جدید «شاید خوب باشد» یا «خوب است اگر …» یا حتی «احتمال دارد خوب باشد» رونمایی می کند، فضای شناور منطق فازی حاکم بر آموزش های مهارتی در حین حال که ضریب نفوذ و بسامد فاز یادگیری مفید و ضروری را افزایش می دهد، گفتمانمدار و مشتری پسند است.
آزادی درجه مانور مشتری در انتخاب سرفصل ها و فراگیری مبتنی بر علاقه مندی، به علاوه آزادی عمل در بودجه بندی و الویت گذاری برنامه آموزشی، در کنار صرفه جویی در زمان و حجم مطالب، از یک مزیت دیگر بنام «انتخاب آگاهانه» و یا «خود انتخابی جذاب» در سر فصل های آموزشهای مهارتی پرده بر می دارد که بر این اساس، فراگیر می تواند، آگاهانه برای یادگیری توانمندی و شایستگی های منطبق بر بازار کار و بر مبنای میزان «فقر مهارتی» خود اقدام نماید.
از طرف دیگر، درجه آزادی کارفرما در انتخاب نیروی کار، بر مبنای احراز مهارت مورد نیاز در مجموعهی آموزش دیدگان فنی و حرفه ای (عملی) و تنوع در این سبد، به کارفرمایان امکان انتخاب فرد پالایش شده را با جزئیات بسیار ویژه و کاملا کاربردی، میدهد، انتخابی که بهیچ عنوان در محدودهی فارغ التحصیلان دانشگاهی مقدور نیست و باعث شده است که پس از سالها آزمون و خطا در ارجعیت «آکادمی خوان ها» بر «مهارت دانها» سرانجام پرچم نیروهای مهارتی بالا باشد و برنده صحنه این رقابت مهارت آموزان باشند.
علاوه بر بروز رسانی و ارتقاء آسان سرفصل های مهارتی (نرم افزار) بر مبنای خواست و نیاز مشتریان، بروز رسانی و ارتقای سخت افزار مورد نیاز آموزش های فنی و حرفه ای نیز، یک سیاست [برد-برد]، محسوب می شود.
در برابر بوروکراسی موجود درسیستم آموزش رسمی، نظام آموزش مهارتی، تعاملگرا و منعطف است، این ارتباط و تفاهم دو طرفه، استقبال صنعت از تجهیز، بروز رسانی و ارتقاء کارگاهای مهارت آموزی را با کمترین هزینه های ممکن به دنبال دارد.
از طرفی دیگر، رشد بی رویه کمیت، در کنار افت کیفیت آموزش های دانشگاهی با ظهور یک نوع اپیدمی مدرک گرائی ملی و حتی بین المللی، سبب بی اعتمادی خوشههای مختلف دخیل در جذب و بکارگیری نیروی انسانی اعم از صنعت، خدمات، فرهنگ و هنر و کشاورزی به صاحبان این مدارک شده است که بنوعی می توان اعتراف کرد؛ این عدم اعتماد، سبب اقناع طیف کارآفرینان بزرگ جهانی در اقبال عمومی به جذب نیروهای مهارتی کلاسیک میباشد.
موفقیت های بزرگ افراد ترک تحصیل کرده و بازمانده از دانشگاه و حتی فاقد مدرک در عرصه بازار کار و بلاخص دانش تخصصی فناوری ارتباطات و اطلاعات، نشان می دهد؛ آنچه بیشتر از مجهز بودن به یک پاره کاغذ در فتح قله های موفقیت اهمیت دارد، مجهز بودن به مهارت است، بیل گیتس، استیو جابز، جف بزوس از جمله شخصیت های موفق دنیای تجارت بودند و هستند که هرکز مدارک رسمی دانشگاهی اخذ نکردند، اما توانستند، دهها و بلکه صدها هزار نفر از افراد مدرک دار را به استخدام خود در آورند.