Warning: Invalid argument supplied for foreach() in /home/skillsol/public_html/wp-content/plugins/unyson/framework/includes/option-types/typography-v2/class-fw-option-type-typography-v2.php on line 148
پدیده‌ کم شناختی و اثر آن بر مهارت - اندیشکده مهارت شناسی

پدیده‌ کم شناختی و اثر آن بر مهارت

یکی دیگر از حوزه‌های مهمی که با چالش «کم شناختی» و به تبع آن کمبود مشتری در داخل کشور روبرو شده است، حوزه‌ی مهارت آموزی و آموزش‌های فنی و حرفه‌ای است، باید اعتراف کرد که با وجود سرمایه‌گذاری‌های دولت در این بخش و راه اندازی و ایجاد مراکز فنی و حرفه‌ای در سراسر کشور استقبال شایانی که بصورت جدی به تحول در بازار کار مهارت و توسعه‌ی آن بیانجامد، از این آموزشها صورت نگرفته است و محصولات عرضه شده در بازار مهارت، بیشتر از آنکه سفارش و سلیقه‌ی مشتری باشد، از اجبار و امکانات موجود دولت در این بخش نشأت می‌گیرد.
ادامه‌ی یادداشت را در پایین مطالعه کنید

برای درک مفهوم «کم شناختی» ابتدا به تعریفی از شناخت می‌پردازیم، دانشمندان شناخت را به معنای توانایی یک موجود در خلق و نگهداری یک تصویر درونی ( ذهنی)، (Internal Representation) از دنیای بیرونی (External Presentation)، می‌دانند، نکته‌ی حائز اهمیت اختلاف بر سر میزان تاثیر پدیده‌های شناخته شده (معلومات) و پدیده‌های ناشناخته (مجهولات) بر سرنوشت انسان است، بیشتر صاحبنظران عقیده دارند به واسطه‌ی وسیع و بزرگتر بودن دنیای مجهولات، سرنوشت انسان را غالبا ناشناخته‌ها و آنچه که نمی‌داند، تعیین می‌کند.

«کم شناختی»، واژه‌ای است که برای نخستین بار توسط یک جامعه‌شناس آمریکایی به نام «رابرت لوی» به علم روانشناسی وارد شد، در علم روانشناسی نوین، کم شناختی به کمبود آگاهی، فهم و شناخت از یک فرهنگ، پدیده، ایده و ساختار اطلاق می‌شود.

«کم شناختی» از جهل و نا آگاهی سرچشمه می‌گیرد و چون جهل و نا آگاهی پدیده‌ای ملموس نیست، کارشناسان شناسایی و معالجه‌ی آن را آسان نمی‌پندارند، آنها معتقد هستند که به منظور جبران عدم آگاهی، ضرورت دارد افراد خود را از قالب فکری و فضای فرهنگی غالب در جامعه جدا کنند، تنها با این انفکاک از فضای فرهنگی موجود است که می‌توان به درک تفکرات، ایده‌ها و مفاهیم ناشناخته امیدوار بود.

گوجه فرنگی و سیب دو محصول استراتژیک کشاورزی هستند که با وجود خواص و ارزش غذایی فراوانی که دارند، امسال در منزلت و حق آنها اجحاف شد، در بعضی از پایانه‌های مرزی کامیونهای حامل گوجه فرنگی بارشان را در کنار جاده خالی کردند و بی مزد و مواجب به داخل کشور برگشتند، همزمان با این داستان بار میوه‌ی بسیاری از سیب‌های زیر درختی در باغها با عدم استقبال کارخانجات کنسانتره و صنایع تبدیلی، نابود شد.

البته باید اعتراف کرد؛ داستان ضرر دهی و نابودی بخشی از محصولات کشاورزی، هر ساله بصورت متفاوت و با انتخاب قرعه به نام محصولاتی دیگر تکرار می‌شود، اشاره به این نکته نیز ضروری است که پدیده‌ی شکست در تولید محصول و ارائه‌ی خدمات، صرفا اختصاص به حوزه‌ی خاصی مانند: کشاورزی ندارد و عدم استقبال از بسیاری از محصولات حوزه‌های صنعت، معدن، فرهنگ و حتی سیاست، گاهی سرمایه‌گذاران این صنایع را تا مرز ورشکستگی پیش می‌برد.

شاید شما هم داستان آن تاجر آمریکایی را شنیده باشید که در سال ۱۸۰۶ برای کسب سود از محصولی نایاب در جزایر استوایی، یک کشتی یخ را از ایالت ماساچوست بارگیری و به سمت جزیره‌ی مارتینیک حرکت کرد، البته اگرچه محموله‌ی او در کمال سلامتی به مقصد رسید، اما آقای تاجر نتوانست چیزی از متاع با ارزشی را که برای اهالی جزیره به ارمغان آورده بود بفروشد، زیرا مردمان جزیره اصلا محصولی به نام یخ را نمی‌شناختند و به همین دلیل کم کم سنگ تمام یخ‌های بازرگان داستان ما آب شد.

در داستان تاجر آمریکایی و یخ، عدم شناخت و کم آگاهی مردمان جزیره‌ی مارتینیگ از یخ و خواص آن باعث می‌شود این محموله‌ی ارزشمند، نیست و نابود شود و تاجر قصه‌ی ما با تقبل زیان هنگفت دست از پا درازتر به آمریکا برگردد. عدم شناختی که در یک جاده‌ی دوطرفه‌ی «ناآگاهی مشتری از محصول» و «عدم شناخت سرمایه‌‌گذار از ساختار و نیاز بازار» اتفاق می‌افتد.

در مسئله‌ی چالش محصولات کشاورزی نیز به جرأت می‌توان «کم شناختی» را به عنوان عامل زیان کشاورزان معرفی کرد، کم آگاهی تولید کننده از سیستم بسته‌ی اقتصاد داخلی و عدم آشنایی با فرآیند صادرات و نحوه‌ی اخذ مجوز از یک طرف و از طرف دیگر «کم شناختی» متولیان امر نسبت به سیستم برنامه‌ریزی در کاشت و برداشت متوازن این محصولات از دلایل اصلی شکست سرمایه‌ گذاری در این میدان قلمداد می‌شوند.

یکی دیگر از حوزه‌های مهمی که با چالش «کم شناختی» و به تبع آن کمبود مشتری در داخل کشور روبرو شده است، حوزه‌ی مهارت آموزی و آموزش‌های فنی و حرفه‌ای است، باید اعتراف کرد که با وجود سرمایه‌گذاری‌های دولت در این بخش و راه اندازی و ایجاد مراکز فنی و حرفه‌ای در سراسر کشور استقبال شایانی که بصورت جدی به تحول در بازار کار مهارت و توسعه‌ی آن بیانجامد، از این آموزشها صورت نگرفته است و محصولات عرضه شده در بازار مهارت، بیشتر از آنکه سفارش و سلیقه‌ی مشتری باشد، از اجبار و امکانات موجود دولت در این بخش نشأت می‌گیرد.

برعکس بخش کشاوزی که پدیده‌ی «کم شناختی» بیشتر در متولیان و نظام مدیریت ارشد و سیاست‌گذاری محصولات خود را نشان داده است، در حوزه‌ی آموزشهای مهارتی، بخش اعظم این «کم شناختی» به گروههای هدف و مشتریان این محصولات برمی‌گردد، آسیب شناسی عدم استقبال از آموزش‌های مهارتی نشان می‌دهد که بخش بزرگی از جامعه‌ی هدف آموزش‌های فنی و حرفه‌ای با مسئله‌ی کم شناختی از نظام آموزشهای مهارتی و تاثیر این آموزشهای بر کسب فرصتهای شغلی و افزایش بهره‌وری منابع انسانی از این طریق روبرو هستند.

در نقطه‌ی مقابل کم شناختی از مقوله‌ی مهارت، عوامل و پدیده‌های دیگری نیز وجود دارند که به مثابه‌ی تله‌های ذهنی، افراد را از مزایای مهارت آموزی و مهارت افزایی غافل و دور می‌کنند، رویکرد خارج از حد معمول به تحصلات دانشگاهی، تفکرات غیر نقاد، تنبلی عمومی، راحت‌طلبی و نگاه کلیشه‌ای به مشاغل از نمونه‌های بارزی هستند که وضعیت امروز مهارت در کشور را رقم زده اند، برای فرار از این تله‌های ذهنی و ایجاد تحول بنیادین و تغییر نگرش جامعه به این پدیده‌ها که غالبا از جنس فرهنگ هستند، راه دور و درازی در پیش است که پیمودن آن با اجماع حاکمیت در قبول مهارت به عنوان یک ضرورت و جدا شدن جامعه از قالب فکری و فضای فرهنگی غالب موجود، حداقل در میان مدت غیر ممکن نیست!
—————————————
*منابع:
انتظاری، محمد؛ مغز و پدیده‌ی کم شناختی

Avatar

محمدسلیم عباسی

متولد ۱۳۵۱ کارشناس آموزش فنی و حرفه‌ای و مدرس دانشگاه، مهندس برق الکترونیک، کارشناس ارشد مدیریت دولتی گرایش تحول و دکترای زبان و ادبیات فارسی

محصولات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *