تیپ شخصیتی مدیریت آموزشی شما چیست؟
ما معمولا مدیران اموزشگاهی را میشناسیم که میلیونها ایده آموزشی در ذهن دارند. در جلسات و همایش ها او را میبینیم که یکی از مهمانان را در گوشهای گیر آورده و در حال معرفی آخرین ابتکارش است. در فیسبوک ،تلگرام و شبکه های اجتماعی دائما نقلقولهایی از آنتونی رابینز میآورد. اگر خودتان را یک مدیر آموزشگاه نمیدانید و یا میدانید، شاید تعجب کنید که: چه چیزی افراد را ترغیب میکند که سیستم آموزشی خودشان را شروع کنند؟ آیا حتما باید تیپ شخصیتی خاصی داشته باشید که بتوانید این کار را انجام دهید یا اینکه همه ما تواناییهای بالقوه برای تبدیل خود به یک مدیر آموزشگاه موفق را داریم؟
مدیران آموزشگاهی که کسبوکار خودشان را شروع میکنند معمولا در چهار تیپ قرار میگیرند. برخی از این افراد به طور کلیشهای در دسته مؤسس و بنیانگذار قرار میگیرند. با این حال همه چهار تیپ میتوانند مدیران آموزشگاهی موفقی باشند البته اگر بدانند که چگونه فعالیت آموزشی را خلق کنند که با توانمندیهایشان در یک راستا باشد.
مدیران آموزشی مبتکر
این دسته از افراد وقتی واژه «خلاقیت» مطرح میشود اولین کسانی هستند که به ذهنمان میآیند. مغز آنها پر از ایدههای ناب است و دائما در حال ایدهپردازی برای ساختن فرمانرواییشان هستند. در یک تحقیق این نتیجه به دست آمد که مبتکران جزو کسانی هستند که بیشترین احتمال برای خوداشتغالی دارند.
مبتکران به دلیل شور و اشتیاقی که برای «ابتکار» دارند، کسبوکارهای خودشان را به راه میاندازند. خواه ایده آنها این باشد که الگوریتمی را ابداع کنند که همسر آینده را حدس زده خواه ایده آنها نوآوری در ساخت چرخ باشد، همیشه به دنبال راههایی هستند که دنیا را به مکانی بهتر – یا حداقل جذابتر – بدل کند.
مبتکران معمولا جذب فرصتهایی میشوند که در لبه تکنولوژی، علم، امور مالی و غیره قرار دارد. اگرچه از نبوغ خود به عنوان کمک اصلی بهره میبرند، از اینکه برای ایدههای خود پولهای هنگفتی هم هزینه کنند ابایی ندارند. از اینکه طرحهایی بریزند که شامل استخدام هزاران نفر کارمند، صرف میلیونها میلیون ریال در حوزه مسائل مالی و به راهانداختن جنجالهای بزرگ باشد هیچ ترسی به خود راه نخواهند داد.
هرچند بسیار بعید است که مبتکران برای راهاندازی آموزشگاه خود نیاز به تشویق دیگران داشته باشند، اما زمانیکه نوبت به راهاندازی آن میرسد به کمک دیگران نیاز دارند. آنها معمولا با کسانی بهترین شراکت را خواهند داشت که جنبههای عملی کار را به خوبی نشانشان دهند و ایدههایشان را با میزان قابلقبولی از واقعیت همراه کنند. مبتکران هیچگاه از ایدههای بزرگ تهی نخواهند شد، اما اگر واقعا میخواهند موفق باشند، باید در واقعیتبخشیدن به آنها تبحر پیدا کنند..
مدیران آموزشی ایدهآل گرا
شاید کمتر شنیده باشید که ایدهآلگرایان خودشان بتوانند آموزشگاهی را راهاندازی کنند، اما جالب است بدانید که تعداد زیادی از مؤسسین سیستم آموزشی بزرگ در این گروه قرار میگیرند. اما ایدهآلگراها با پول و قدرت ترغیب نمیشوند. تمایل و اراده آنها برای راهاندازی یک آموزشگاه از منبعی دیگر میآید: از ارزشهایشان.
ایدهآلگراها دنیای تجارت را در جستجوی معنا و هدف رها میکنند. اغلب یک عقیده عمیق دارند که آنها را به سمت همه آن کاری که انجام میدهند سوق میدهد و کسبوکارشان نیز انعکاسی از این عقیده است. در حقیقت، سازمانهایی که آنها خلق میکنند به هیچوجه تجاری نیستند و در عوض غیرانتفاعی، خیریه یا مدرسه هستند.
ایدهآلگرایان ذاتا علاقه به ابراز خود دارند و شاید بدین دلیل وارد دنیای آموزش میشوند تا آزادی بیشتری برای خلاقبودن به دست آورند. این ایدهآلگرایان ممکن است هنرمندان یا نویسندگان آزاد باشند و شاید موسسات آموزشی را تأسیس کنند که در واقع بسط طبیعی ندای خلاقیتشان باشد.
آنها معمولا رؤیای رهبری یک سازمان عظیم را در سر نمیپرورانند، مگراینکه مجبور شوند برای رسیدن به هدفشان این کار را انجام دهند. در نظر آنان فرهنگ به اندازه کسبوکار دارای اهمیت است و معمولا کارمندانی را استخدام میکنند که به اندازه آنها به هدف و مأموریت سازمان اعتقاد داشته باشند. به همین دلیل ممکن است برای رشد سازمانشان راههای زیادی را تجربه کنند، اما به محض اینکه به رشد کافی رسیدند، خواهان این هستند که ارتباط موجود میان تیمشان را استحکام ببخشند.
فوت و فنهای رهبری یک سیستم آموزشی در نظر ایدهآلگراها در اولویت پایینتری قرار دارد. آنها علاقه و اشتیاق زیادی به بازاریابی، حسابداری یا مسائل مالی ندارند (زیرا این کار را خارج از عرفهایشان میدانند). معمولا از شراکت با کسی که واقعگراتر از آنها باشد منفعت خواهند برد؛ کسی که بتواند این تضمین را به وی بدهد که چرخهای آموزشی خواهند چرخید و در عین حال او میتواند به فکر تغییر دنیا باشد.
مدیران آموزشی سنتی
سنتیها در کسبوکار گونه جالبی هستند. آنها معمولا اکراه دارند که امنیت کار سنتی خود را رها کنند و از ایدههای نوآورانه استقبال زیادی نمیکنند. در حقیقت، در یک گروه از مدیران آموزشگاهی، شما میتوانید سنتیها را به راحتی تشخیص دهید. آنها با سماجت تمام ایدههای همکاران هیجانزدهتر خود را ساقط میکنند.
اما وقتی واقعاً نوبت به راهاندازی یک کسبوکار موفق میرسد، به خوبی میتوان روی سنتیها حساب باز کرد.
سنتیها معمولا به دنبال سیستم های آموزشی هستند که بتوان به خوبی زیروبم آنها را مشخص کرده و عمدتاً آنهایی را انتخاب میکنند که یک مدل اثباتشده در یک صنعت باسابقه باشد تا اینکه یک چیز ابتکاری در یک صنعت نوپا. و به محض اینکه کسبوکار موردنظرشان را راهاندازی کردند سخت تلاش میکنند تا همه چیز طبق برنامهریزی آنها پیش رود.
در نتیجه، آموزشگاههای های سنتیها معمولا آن دسته از کسبوکارها هستند که به خوبی در مورد تحقیق و مطالعه قرار گرفته و به شکل دقیقی برنامهریزی شدهاند و با یک دقت دوچندان در حال اجرا هستند.
از آنجاییکه سنتیها علاقه زیادی به خلاقیت و تفکر رو به جلو ندارند، طبیعتا ذات کارآفرینی ندارند. سنتیها کارمندان فوقالعادهای هستند که به سختی کار کرده، به جزئیات اهمیت میدهند و نسبت به زمانبندی و موعدهای زمانی بسیار حساسند – اما نمیتوانند خارج از چارچوب فکر کنند.
پس چرا یک سنتی باید خود را برای راهاندازی آموزشگاه به زحمت بیاندازد؟ زیرا اغلب نتیجه دلخواهشان را به عنوان یک مدیر سختکوش به دست نمیآورند. سنتیها معمولا این احساس را دارند که دیگران از آنها بهره برده و مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاند. آنها میبینند که آموزشگاهشان از ساعتهای طولانیمدت کارشان بهره برده درحالیکه همکاران و رقبایشان هیچ کاری انجام نمیدهند. هیچ چیز بیش از تنبلها سنتیها را آزار نمیدهند. به همین دلیل تصمیم میگیرند خودشان کسبوکاری راه بیاندازند و مطمئن شوند که همه به اندازه خودشان سخت کار میکنند.در طی این چند سال به دلیل تغییر در ساختار آموزشی و روش های نوین آموزشی خیلی از این مدیران چراغ های اموزش خود را خاموش کردند. و نتوانستند رقابت کنند.
مدیر آموزشی تجربهگر
در میان این چهار گروه، تجربهگرایان کمترین احتمال را برای راهاندازی آموزشگاه شخصی دارند. آنها افرادی راحت، منعطف و عاشق تفریح هستند و بسیار بعید به نظر میرسد که بخواهند کسبوکاری راه بیاندازند. البته شاید تصمیم به این کار بگیرند اما به سختی میتوانند آنرا عملی کنند. شاید دلیل این موضوع این باشد که تجربهگرایان اهمیت کمی به کارکردن میدهند. آنها توجه خاصی به پیشرفت کاری نداشته و بیشتر به دنبال تفریح، دوستبازی و خانواده هستند.
در کار، تجربهگرایان افرادی هستند که در حل مسائل عملی و فنی در ،همان لحظه مهارت دارند. برنامهریزی بلندمدت پاشنه آشیل آنهاست و معمولا تا زمانیکه کاری را واقعا انجام ندادهاند هیچ ایدهای نسبت به آن نخواهند داشت. به همین دلیل راهاندازی یک آموزشگاه به دست یک تجربهگرا امری محال به نظر میرسد و حفظ و نگهداری یک هدف بلندمدت نیز چالشی همیشگی برای آنهاست.
پس چرا بعضی از تجربهگرایان مدیران اموزشگاه میشوند؟ معمولا این دسته از افراد بدین دلیل اقدام به راهاندازی یک آموزشگاه میکنند که بتوانند آزادی عملشان را بدست آورده و از کارکردن تفریح بیشتری نصیبشان شود. در میان همه تیپها، تجربهگرایان بیشتری بیزاری را نسبت به ماندن در اداره دارند. اگر فرصتی به آنها دست دهد از آنجا فرار کرده تا بتوانند کار مهیجتری انجام دهند، به همین دلیل تمام مهارتهای خود را به کار میگیرند تا این کار را انجام دهند. شما معمولا این دسته از افراد را در کسبوکارهایی پیدا میکنید که حوزه اصلی فعالیتشان یا شرکتهای خدمات مسافرتی، تفریح و ماجراجویی، تولید لباسهای ماجراجویی، فروشگاههای کودکان، رستوران یا کافیشاپ است.
از آنجاییکه به نظر میرسد تجربهگرایان در کارهایی که نیاز به فعالیتهای روزمره باشد دیده میشوند، در به حداقل رساندن زمان برنامهریزی و تفکر استراتژیک تبهر دارند. آنها سراغ کسبوکارهایی میروند که مدل ساده و سرراستی داشته باشد و یا با کسانی شراکت میکنند که افکاری را تصاویر بزرگ در ذهن داشته باشند.
تیپ مدیریت آموزشی شما چیست؟
اگرچه برخی تیپها احتمال بیشتری دارند که آموزشگاه خودشان را راهاندازی کنند، اما هر کسی نمیتواند یک مدیرآموزشی باشد. نکته اصلی اینجاست که دلایل و انگیزههای خاص خود را برای این کار داشته باشید و سپس مدیر آموزشگاهی با رشته های خاص را انتخاب کنید که بیشترین مطابقت را با سبک شما داشته باشد. خواه رؤیای شما این باشد که یک مجتمع بزرگ آموزشی دیگر راه بیاندازید خواه کاری کنید که مردم را برای اوقات فراغت به بیرون ببرید.